۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

یه شروع برای آغاز سفر

این بنده حقیر خونه ای داشتم و توش داشتم زندگی میکردم! ولی حتی تو اون خونه هه هم که مجازی باشه راحت نبودم چرا که بازید کننده هائی داشت که از ترسشون نمیتونستم حرف دلمو بزنم اصولا ماها کلا نباید حرف دلمونو به زبون بیاریم چون اینجا یه سرزمین کهنه است و هر جا کهنه باشه موش داره و خوب موشه هم گوش داره و میره یه جا دیگه زیر آبتو میزنه پس باید همیشه خودتو سانسور کنی! حرف دل اصولا هیج جائی نباید زده بشه! ولی امیدوارم حداقلش اینجا یه کم آزادانه تر باشم همین! نمیدونم از دوستان قدیمی به کسی اینجا رو نشون میدم یا نه ولی اینجا فقط و فقط دلکده است همین!