۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

تصمیم گرفتم خوب باشم بهترم

چند روزی دارم غر رو غر میشنوم که این طرز زندگی نمیشه که! خودتو اصلاح کن! رفتی تو عالم هپروت! نه به بچه توجه میکنی نه به زندگی! راستم میگفت! چند وقتیه میرم تو خودم! دیگه شادابی سابق رو ندارم! خنده های زورکی ! زندگی زورکی! حال و حوصله هیچ کس رو هم ندارم !نه مهمونی نه فامیل نه دوست!حتی زنگ هم به کسی نمیزنم! ولی امروز تصمیم گرفتم و خیلی بهتر شدم! اتاق پسرک رو مرتب کردم! نهار درست کردم و کمی به رنگ و روی خونه رسیدم! شاید هفته دیگه هم یه سفری داشته باشیم این دور و برها! سعی میکنم شوق بچه گانه ای رو کهه قبلا ها قبل سفر داشتم توی وجودم ایجاد بکنم! توی رویاهام غرق بشم و تا میتونم اطلاعات جمع کنم در باره اونجا! شاید روح زندگی شروع به جوانه زدن بکنه! شاید

۱ نظر:

تک نواز گفت...

خوبه که به این نتیجه رسیدی
من که کلا حالش رو ندارم