میگه ماه ر مضونه باید برم نما*ز جم*عه!
میگم چییییییییییییییییییی؟ چشمم روشن!
میگه خیلی صو*اب داره!
میگم این صوابه که پشت سر یه ....... نما*ز بخونی
میگه من که به چشم خودم ندیدم! پس نمیتونم پشت سر کسی حرف بزنم گنا*ه داره!
میگم پس برو بگو اجازه بده شبها خونش بمونی تا به چشم خودت ببینی!
میگم هنوز به چشم خودت ندیدی ! دیگه چه اتفاق خارق العاده ای باید بیافته که به چشم خودت ببینی!
میگه نه نه نه شما جووونها خیلی بد شدین!
میگم نه ما جوونها بد نشدیم این شمائین که بدون استدلال فقط افتادین دنبال شر*یعتی که فکر میکنین اینها مبدا و اصلش هستن!
کم کم داره دعوامون میشه!
میگه اصلا به تو چه مربوط تو ق ر آ ن خدا گفته برید نما*ز جم*عه منم میرم!
میگم برو اصلا به من چه! فقط کاش همه مثل تو دل پاکی داشتن! ولی حیف حیف حیف!
cara mengobati wasir pada ibu menyusui
۸ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر